حیرانی

 

امی آدامز را نشانده پشتِ بومِ نقاشی. یک جور که انگار آدامز جای نقاشی نشسته باشد. یعنی آن دخترکِ چشم‌درشتِ داخلِ بوم، آن‌قدرها که خالقش قلم به دست ایستاده و آن هم با آن نگاه، اهمیتی ندارد. من همین حالا هم می‌دانم آن نقاشی‌ها دست‌آویزند. تمام معرکه بودنه این عکسِ ساده به کنار، تیم برتونِ حرامزاده‌ترین یک پیراهنِ سپیدِ مردانه کرده است به تنِ برازنده‌ی نقاشِ امی آدامز. مگر چند نفر در این دنیای سگ‌پدر می‌دانند که نقاشی کردن یک زن آن‌هم با پیراهنِ سپیدِ مردانه چطور حالی می‌تواند داشته باشد؟

پ.ن: هر چه پیش‌تر می‌رود تاریخ، هذیان‌ها به سعیِ باهار بیش‌تر می‌شوند. 

باهار الف